پاهایم خیلی وقت است که گز گز سرمای سنگ فرش باب الجوادت را نچشیده اند ...
ما داغ فراق دیده بودیم
افسانه غم شنیده بودیم
اما غم جان جگر گداز است
دردیست که غصه اش دراز است
پ.ن1: نور دو چشم مان ؛ تاج سرمان ؛ عزیز دل مان از بین مان پر کشید و رفت.
پ.ن2: هیچ چیز جای خنده هایت و قرآن و نمازت را برایم پر نمیکند.
پ.ن3:یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی